معنی ستیزگر - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با ستیزگر
ستیزگر
- ستیزگر
- متمرد و سرکش و نزاع جو. (ناظم الاطباء). ستیزگار. ستیزه گار. ستیزکار. ستیزه کار
لغت نامه دهخدا
ستیزگی
- ستیزگی
- لجاجت و خصومت و منازعه و مناقشه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تیزگر
- تیزگر
- چاقو تیزکن. شحاذ. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). تیزکننده شمشیر و کارد و نیزه و جز اینها. رجوع به تیز و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا