معنی چشم خواباندن
- چشم خواباندن
- تغافل کردن، نادیده انگاشتن
واژههای مرتبط با چشم خواباندن
چشم خواباندن
- چشم خواباندن
- تغافل کردن
چشم خواباندن
- چشم خواباندن
- نادیده گرفتن، بخشیدن، چشم پوشی
چشم خواباندن
- چشم خواباندن
- تغافل کردن. گویند فلانی چشم خود را خوابانیده است،یعنی دیده و دانسته تغافل کرده است. (از آنندراج). نادیده انگاشتن. خود را به نادیدگی زدن:
دشمنان را دارم از تیغ تغافل سینه چاک
چشم خواباندن بود شمشیر خواباندن مرا.
صائب (از آنندراج).
رجوع به چشم خوابانیدن شود
چشم خوابانیدن
- چشم خوابانیدن
- تغافل کردن
چشم خوابانیدن
- چشم خوابانیدن
- چشم خواباندن، تغافل کردن، نادیده انگاشتن
چشم خوابانیدن
- چشم خوابانیدن
- چشم خواباندن. تغافل کردن. نادیده انگاشتن کسی یا چیزی را:
به بیداری چه خواهد کرد یارب با نظربازان
که خوابانیدن تیغست خوابانیدن چشمت.
صائب (از آنندراج)
چشم خوابیدن
- چشم خوابیدن
- چشم از کسی. چشم پوشیدن از او بخشودن و عفو کردن وی
چشم خوابیدن
- چشم خوابیدن
- چشم خواباندن و چشم خوابانیدن. (از آنندراج). تغافل کردن. (از آنندراج).
- چشم خوابیدن از کسی، چشم خواباندن و چشم پوشیدن از آن کس. بخشودن و عفو کردن:
دگر آنکه مغزش بجوشد ز خشم
بخوابد بخشم از گنه کار چشم.
فردوسی