جدول جو
جدول جو

معنی پوزش کردن

پوزش کردن
عذرخواهی کردن، پوزش خواستن، برای مثال هر آن کس که پوزش کند بر گناه / تو بپذیر و کین گذشته مخواه (فردوسی - ۶/۲۳۴)
تصویری از پوزش کردن
تصویر پوزش کردن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با پوزش کردن

پوزش کردن

پوزش کردن
پوزش خواستن. پوزش آوردن. عذرخواهی کردن:
بقیصر بسی کرد پوزش گراز
بکوشش نیامد ز دامش فراز.
فردوسی.
و گر چند من نیز پوزش کنم
که این سنگدل را فروزش کنم.
رجوع به پوزش شود
لغت نامه دهخدا

پوزش بردن

پوزش بردن
پوزش کردن:
بنزدیک یزدان چه پوزش برم
بد آید ز کار پدربر سرم.
فردوسی.
و رجوع به پوزش شود
لغت نامه دهخدا

پوش کردن

پوش کردن
بوش کردن. کوشش کردن: التجرمز، التجرد، پوش کردن در کاری یعنی کوشش. (مجمل اللغه) ، پنهان کردن. ذخیره نهادن:
آن دوره گوش خر سر سیکی فروش دزد
از هر خم عصیری دو دوره پوش کرد
یک یک چو چنبردهلش کرد خار خار
بر یاد بوق میرۀ بوسهل نوش کرد.
سوزنی
لغت نامه دهخدا