معنی آزادزاده - فرهنگ فارسی عمید
معنی آزادزاده
- آزادزاده
- نجیب زاده، اصیل، بزرگ زاده
تصویر آزادزاده
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با آزادزاده
آزادزاد
- آزادزاد
- نجیب زاده: تومرا یک لطمه بزن، حارث گفت حاشا که من هرگز این کنم و هیچ آزادزاد پدر را لطمه نزند، (مجمل التواریخ)
لغت نامه دهخدا
آزادنامه
- آزادنامه
- آزادی نامه. خط آزادی. نامۀ آزادی. (از بهار عجم). لکن در فارسی فصیح مستعمل نیست. بلعمی در تاریخ و ابن بلخی در فارسنامه بکار برده اند
لغت نامه دهخدا