جدول جو
جدول جو

معنی موصی به

موصی به
آنچه مورد وصیت قرار گرفته، مالی که به موجب وصیت باید به مصرفی برسد
تصویری از موصی به
تصویر موصی به
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با موصی به

موصی به

موصی به
آنچه مورد وصیت فقرار گرفته مالی که بموجب وصیت باید بکسی داده شود یا بمصرف عملی برسد
فرهنگ لغت هوشیار

موصی له

موصی له
آنکه در حق وی وصیت شده کسی که بوجب وصیت باید موصی به باو برسد آن کس که مال یا عملی بنفع او به موجب وصیت امجام شود
فرهنگ لغت هوشیار

موصی له

موصی له
کسی که دربارۀ او وصیت شده، کسی که به موجب وصیت باید مالی به او برسد
موصی له
فرهنگ فارسی عمید

مصیبه

مصیبه
مصیبت. (ازمنتهی الارب). تعزیت. (آنندراج). سوک. داغ آنچه موافق طبع نبود، مانند مرگ و جز آن. (از تعریفات جرجانی) ، مصیبت. سختی. رنج. سختی رسیده به کسی. اندوه ِ رسنده به کسی. (منتهی الارب). ج. مصائب. (ازآنندراج) (ناظم الاطباء). کاری سخت که به کسی رسد. (ترجمان القرآن جرجانی ص 89) ، اندوه. (ناظم الاطباء) (آنندراج). غم و اندوه که بر مردم رسد. ج، مصائب، مصیبات. (مهذب الاسماء). و رجوع به مصیبت شود
لغت نامه دهخدا