جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با مشک سارا

مشک سایی

مشک سایی
عمل مشک سای. سائیدن مشک و عطرافشانی:
کند چشمشان از شبه حقه بازی
کند زلفشان بر سمن مشکسائی.
فرخی
لغت نامه دهخدا

کشک سرا

کشک سرا
دهی است از دهستان کران بخش مرکزی شهرستان نوشهر واقع در 4هزار و پانصد گزی جنوب باختری نوشهر و سه هزار و پانصد گزی جنوب شوسۀ نوشهر به چالوس با 550تن سکنه. آب آن از رود خانه کشک رود و راه آن مالرو است در تابستان عده ای از سکنه به ییلاق زانوس واطاق سرا می روند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا

مشک سا

مشک سا
آنکه مشک بساید، کنایه از خوش بو، معطر، برای مِثال تاب بنفشه می دهد طرۀ مشک سای تو / پردۀ غنچه می درد خندۀ دلگشای تو (حافظ - ۸۲۲)
مشک سا
فرهنگ فارسی عمید

مشکسار

مشکسار
مشک ساره. جای خوشبوی شده از بوی مشک. (ناظم الاطباء). جایی که از مشک و دیگر عطریات معطر باشد. (آنندراج). معطر. خوشبوی که بوی مشک دهد:
که گررای می داری و میگسار
هَمَت می بود هم بت مشک سار.
اسدی.
، مشکین. دارای مشک:
همی برد هر شیر جنگی شکار
گرفته به بر آهوی مشک سار.
اسدی
لغت نامه دهخدا

مشک سا

مشک سا
مانند مشک. (ناظم الاطباء). مشک سای. و رجوع به همین کلمه شود
لغت نامه دهخدا