جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با لایفهم

لایفهم

لایفهم
مُرَکَّب اَز: لا + یفهم، آنچه در فهم نمی آید. (آنندراج)، که در فهم نیاید
لغت نامه دهخدا

لایعلم

لایعلم
نمی داند، نادان: گفت: سعدی چگونه همی بینی این دیبای معلم برین حیوان لایعلم ک (گلستان) یا سفیه لایعلم. سبک عقل نادان. نادان
فرهنگ لغت هوشیار

لایفوت

لایفوت
مُرَکَّب اَز: لا + یفوت، بی فوت. (آنندراج)، که فوت نشود
لغت نامه دهخدا

لایعلم

لایعلم
مُرَکَّب اَز: لا + یعلم، که نمیداند. نادان. صیغۀ مضارع منفی است و میم در محاورۀ فارسیان به وقف خوانده میشود و این برای استمرار نیز می آید و صفت حیوان واقع میشود بجهت اظهار کمال نادانی او یعنی الحال هم نادان است و در استقبال هم بی علم و موصوف بخ نادانی خواهد ماند. (غیاث) : گفت ای سفیه لایعلم شیر را با تو چه مناسبت است. (سعدی)، گفت چگونه می بینی دیبای معلم را بر این حیوان لایعلم. گفتم خطی زشت است که به آب زر نبشته است. (سعدی)
لغت نامه دهخدا