معنی کینه ورزیدن - فرهنگ فارسی عمید
معنی کینه ورزیدن
- کینه ورزیدن
- دشمنی ورزیدن، انتقام جستن
تصویر کینه ورزیدن
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با کینه ورزیدن
کینه ورزیدن
- کینه ورزیدن
- خصومت داشتن. (آنندراج). دشمنی کردن. خصومت ورزیدن. حقد و عداوت داشتن: ضغن، کینه ورزیدن. (منتهی الارب) :
جهان موافق امر تواست مگذارش
که کینه ورزد با چون منی ز روی نفاق.
خاقانی.
کینه نورزند و حسد نبرند و بددلی نکنند. (تاریخ قم ص 273)
لغت نامه دهخدا
کین ورزیدن
- کین ورزیدن
- دشمنی کردن. خصومت ورزیدن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). دشمنی ورزیدن، انتقام جستن. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
کینه ورزی
- کینه ورزی
- کینه گزاری. کینه وری. حالت و چگونگی کینه ورز. کینه جویی. کینه خواهی. رجوع به کینه ورز و مدخل بعد شود
لغت نامه دهخدا