معنی شاسعه - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با شاسعه
شاسعه
- شاسعه
- تأنیث شاسع. بعیده. دور: اراضی شاسعه، زمینهای دور دست.
- بلاد شاسعه، شهرهای دور دست. ج، شواسع. (ناظم الاطباء). رجوع به شاسع شود
لغت نامه دهخدا
شایعه
- شایعه
- مونث شائع سرت برزبانی چکاچک درو مونث شایع خبری که شیوع یافته (راست یا دروغ)، جمع شایعات
فرهنگ لغت هوشیار
شارعه
- شارعه
- مونث شارع لب خیابان خانه لب خیابان، دم فرود ستاره نزدیک به فرود
فرهنگ لغت هوشیار
واسعه
- واسعه
- واسعه درفارسی مونث واسع گشاینده مونث وسع: (خدای تعالی جانب او مرضی و مرعی دارد برحمت واسعه خویش)
فرهنگ لغت هوشیار