جدول جو
جدول جو

معنی سرخود

سرخود
خودسر، خودرای، آزاد و رها
سرخود کار کردن: کنایه از به میل خود و از پیش خود و بدون دستور کار کردن
تصویری از سرخود
تصویر سرخود
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سرخود

سرخود

سرخود
خودسر و خودمختار و مستقل. (آنندراج). که ناصحی ندارد یا سخن بزرگتران خویش گوش ندارد. فسارگسسته. رها. آزاد. که به خود گذاشته باشند او را. آنکه شور نکند. آنکه به گفتار بزرگتران کار نکند. مستبد. خودرای. مهمل. خودکامه. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا