معنی ستم شکن - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با ستم شکن
ستم شکن
- ستم شکن
- کنایه از عادل. (آنندراج). کسی که دفع ظلم کند:
زهی ستم شکنی کز حلاوت عدلت
دهان راحت کون و مکان شود شیرین.
عرفی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
سپه شکن
- سپه شکن
- آنکه هنگام حمله، سپاه دشمن را در هم شکند، برای مِثال چون شیر به خود سپه شکن باش / فرزند خصال خویشتن باش (نظامی۳ - ۳۷۷)
فرهنگ فارسی عمید
ختم شدن
- ختم شدن
- بفرجام رسیدن. به انتها رسیدن. پایان یافتن. تمام گشتن:
در این ایام شد ختم سخن بر نامۀ صائب
مسلم بود گرزین پیش بر سعدی شکرخایی.
صائب
لغت نامه دهخدا