کشیدن کمان (کباده)، (زور خانه) ورزشکار تنه کباده را بدست چپ و زنجیر آنرا بدست راست گرفته بای سر خود میبرد و طوری حرکت میدهد که دستها از آرنج تا مچ بطور افقی بروی سر قرار گیرد، انتظار کشیدن: ... (کباده وزارت میکشد)
کشیدن کمان (کباده)، ورزشکار تنه کباده را به دست چپ و زنجیر آن را به دست راست گرفته بالای سر خود می برد و طوری حرکت می دهد که دست ها از آرنج تا مچ به طور افقی روی سر قرار گیرد
ورزش کردن با کباده که از آلات ورزش زورخانه است، در تهیه و تدارک رتبه و درجۀ بالاتر بودن. (ناظم الاطباء). - کبادۀ وزارت کشیدن، داعیۀ وزارت داشتن. مدعی استحقاق وزارت بودن. (یادداشت مؤلف)
زبانه گشادن میزان، : دلالت میزان (ترازو) بر وزن، در این بیت نظامی، کنایت است از ’حکم’ ستارۀ میزان. (به اصطلاح احکامیان) : میزان چو زبان مرد دانا بگشاده زبانه با زبانا. نظامی
زبون شدن. (آنندراج). تحمل خواری. خفت کشیدن. تن به زبونی دادن: بدین خوبی چنین درمانده چونی چرا چندین کشی آخر زبونی. جامی. رجوع به زبون، زبونی، زبون شدن و زبونی کردن شود