جدول جو
جدول جو

معنی دیوغول

دیوغول
غول بیابانی، در پزشکی غده، غدهای سفت و سخت که در زیر پوست بدن پیدا شود، دامغول
تصویری از دیوغول
تصویر دیوغول
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با دیوغول

دیوغول

دیوغول
گرهی باشد که در گردن و گلو و اعضای آدمی بهمرسد و درد نمیکند و آن را بعربی سلعه گویند. (برهان) (از آنندراج) ، غول بیابانی. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

دیو غول

دیو غول
غمباد گوآتر: جخش چخش غول بیابانی، گرهی است که در گردن و گلو و اعضای انسان بهم رسد و درد نکند سلعه
فرهنگ لغت هوشیار

دیوبول

دیوبول
نام سکه ای کوچک نقره ای در عهد ساسانیان معادل نیم درهم. (ایران در زمان ساسانیان چ 2 ص 72)
لغت نامه دهخدا

دامغول

دامغول
دانه ها و گرههای باندازه گردو که در گلو و دیگر اعضای مردم برآید و درد نکند سلعه
فرهنگ لغت هوشیار

دامغول

دامغول
غده ای سفت و سخت و بی درد به اندازۀ گردو که در زیر پوست بدن پیدا شود، دیوغول، غول، غول بیابانی
فرهنگ فارسی عمید

تیوسول

تیوسول
به معنی شماتت باشد و آن به مصیبت و آزارمردم خوشحال شدن است، (برهان)، شماتت و خوشحالی از بدبختی و مصیبت زدگی دیگران، (ناظم الاطباء)، به معنی شماتت و شاد شدن از غمناکی خلق گفته و هیچ یک از این معانی شاهد ندارد و در فرهنگها نیافتیم نمیدانم صاحب برهان از کجا نقل نموده، (انجمن آرا) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا