جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با خول

خول

خول
بمعنی خل است که کجی باشد، (لغت محلی شوشتر، نسخۀ خطی)، خمیده، (یادداشت مؤلف) :
دین اﷲ را تباه کند
زلفک خول و آن رخان چو ماه،
(از حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی)
لغت نامه دهخدا

خول

خول
پرنده ای است کوچکتر از گنجشک و آن بغایت بلندپرواز و تیزپرمی باشد و بعضی چکاوک را گفته اند. (برهان قاطع). صِفَّرِد. قبره. قنبره. (السامی فی الاسامی) :
خول طنبوره تو گویی زند ولاسکوی
از درختی بدرختی شود و گوید آه.
منوچهری.
- امثال:
خولی بکفم به که کلنگی بهوا، نظیر: یک گنجشک به دست به از صد گنجشک به درخت.
، غلیواج، دراج سفید. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

خول

خول
جَمعِ واژۀ خال. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

خول

خول
لاغر. ضعیف. نحیف. کم گوشت. ضد فربه،
{{اِسم}} دراج سفید. (از منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)، بن کام لگام. (منتهی الارب). اصل فأس اللجام. (اقرب الموارد) (از لسان العرب)، عطایای الهی از نعمتها و بندگان و کنیزان و در آن واحد و جمع و مذکر و مؤنث یکسان است ولی بعضی ها را عقیده بر آن است که واحد آن خائل می باشد. (از منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)، خدم و حشم. نوکر. خدمتکار. (یادداشت مؤلف) :
خورشید یک ستاره ندارد بهمرهی
او از ستاره بیش خدم دارد و خول.
سوزنی.
حین اراد الابرش الکلبی ان یسوی علیه (علی هشام) ثوبه، فقال هشام: انا لم نتخذ الاخوان خولا. روی براه آورد و روانه شد با خواص خدم و خول خویشتن. (المضاف الی بدایع الازمان ص 46). و آن گزلی خان کهن کافری ظالمی است که... در نشابور از قطع طرق... تحاشی ننموده و حشم و خول خود را ازین منکر نهی ناکرده. (المضاف الی بدایع الازمان). او را با هیبتی تمام از خیل و خول و فوجی از سوار و پیاده دو نوبت به مکران فرستاد. (المضاف الی بدایع الازمان ص 5). و محل خدم و خول او را هر یک به نزدیک یکی از افراد تعیین کرد. (از جهانگشای جوینی). (تاریخ ابن عساکر ج 2 ص 116). از میان خدم و خول او را درربود و بوطن خویش برد. (سندباد نامه)، جَمعِ واژۀ خولی
لغت نامه دهخدا

خول

خول
نیک نگاه داشتن و تیماردار گردیدن مال را. (از منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد) ، مراعات اهل خود کردن. (از منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). منه: فلان یخول علی اهله
لغت نامه دهخدا