خار، هر یک از زائده های نوک تیزی که در شاخه های بعضی درختان و گیاهان می روید برای مثال تن خنگ بید ارچه باشد سپید / به تری و نرمی نباشد چو بید (رودکی - ۵۴۲)
اَلَک، وسیله ای گرد و دیواره دار با سطح سوراخ سوراخ معمولاً ریز که برای جدا کردن ناخالصی، گَردها یا اجزای ریز و درشت حبوبات، آرد و امثال آن به کار می رود، پَرویز، چاولی، تُنُک بیز، آردبیز، پَرویزَن، پَریزَن، گَربال، غَربال، مُنخُل، موبیز، غَربیل، پَریز، غَرویزَن
بیدبرگ. ورق درخت بید. (فرهنگ فارسی معین) : بدی گر خود همه دیو سپیدی به پیش بیدبرگش برگ بیدی. نظامی. - مثل برگ بید، لرزان. زرد. (امثال و حکم دهخدا) : دلاوران و یلان گشته زرد از انده چو برگ بید که بر وی دم خزان بجهد. جمال الدین عبدالرزاق. همی لرزد بخود بر بید گوئی برگ بیدستی همی پیچد بخود بر رمح گوئی خیزران آمد. کمال اسماعیل.