جدول جو
جدول جو

معنی خراباتی

خراباتی
کسی که پیوسته در خرابات است، در تصوف ویژگی انسان کاملی که به معارف الهی دست یافته است
تصویری از خراباتی
تصویر خراباتی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با خراباتی

خراباتی

خراباتی
کسی که در خرابات و می خانه تردد کند و اهل خرابات باشد. (از ناظم الاطباء) :
خراباتیان را صلایی زنم.
نظامی.
چون خراباتی نباشد زاهدی
کش به شب از درد آید شاهدی.
سعدی.
گمان بردم که طفلانند ز پیری من سخن گفتم
مرا پیری خراباتی جوابی داد مردانه.
سعدی.
من خراباتیم و عاشق و دیوانه و مست
بیشتر زین چه حکایت بکند غمازم.
سعدی.
من خراباتیم و باده پرست
در خرابات مغان بیخود و مست.
همام تبریزی.
خراباتی شدن از خود جدایی است
خودی کفر است اگر خود پارسایی است.
شبستری
لغت نامه دهخدا