بی چشم و رو بی چشم و رو سخت بی حیا. کسی که هر چیز را روشن و آشکار با بی ادبی تواند گفت. بی شرم. رک گو. (ازیادداشت بخط مؤلف). بی حیا. (آنندراج) : بی چشم و روتری ز تو ای باغبان کجاست گل چیده ای و شرم ز بلبل نکرده ای. محسن تأثیر (از آنندراج). لغت نامه دهخدا
بی چشم ورو بی چشم ورو حق ناشناس، حق نشناس، کورنمک، نمک نشناسمتضاد: حق شناس، بی حیا، بی شرم، گستاخ، وقیحمتضاد: باحیا فرهنگ واژه مترادف متضاد