معنی آب رزان - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با آب رزان
آب روغن
- آب روغن
- روغن گداخته به آب گرم آمیخته که بر روی چلو دهند
فرهنگ لغت هوشیار
آب رفتن
- آب رفتن
- جریان آب - رفتن آب، کوتاه شدن جامه تازه پس از شسته شدن آن، خارج شدن منی جاری شدن آب مرد، بی عزت شدن خوار گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
آب دهان
- آب دهان
- بزاق، بصاق، خیو، به تعبیر آب دهان برای چیزی رفتن، خواهان وآرزومند آن بودن، بزاق
فرهنگ لغت هوشیار
آبگردان
- آبگردان
- ملعقه بزرگ دسته دار که با آن از دیگهای بزرگ آب و جز آن بر گیرند
فرهنگ لغت هوشیار
آبریزان
- آبریزان
- جشنی که در روز سیزدهم تیرماه در ایران باستان بر پا میداشتند و آب بر یکدیگر می پاشند آبریزان، نوعی از طعام
فرهنگ لغت هوشیار