جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با اذابت

اذالت

اذالت
صاحب دامان گردانیدن فروهشتن دامان و جز آن، زیاد کردن ساکنی بر وتد آخر جزو و آن در مستفعلن مستفعن باشد، یا اذالت کسی. خوار و سبک داشتن او را و پروای وی نکردن خوار کردن
فرهنگ لغت هوشیار

اذاقت

اذاقت
چشانیدن چشاندن، به امتحان دادن چیزی را، مکافات امری کردن
اذاقت
فرهنگ لغت هوشیار

اذابه

اذابه
تاراج، گذرانیدن آب کردن گداختن گدازاندن آب کردن ذوب کردن گداختن گدازانیدن، غارت کردن، نیکو کردن کار خود را
فرهنگ لغت هوشیار

اصابت

اصابت
رسیدن تیر نشانه را، آهنگ کردن ونگذشتن از آن، به هدف زدن
اصابت
فرهنگ لغت هوشیار

اطابت

اطابت
پاک کردن، خوشبوی کردن، حلال و پاکیزه کردن، خوشمزه کردن طعام
اطابت
فرهنگ لغت هوشیار