معنی نیکومنش - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با نیکومنش
نیکوکنش
- نیکوکنش
- محسن. نیکوئی کننده. (فرهنگ فارسی معین). نکوکار. نیکوکردار:
جهاندار باداد نیکوکنش
فشانندۀ گنج بی سرزنش.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
نیک منش
- نیک منش
- نیک دل. نیک سریرت. نیکوضمیر. نیکومنش. خوش طینت
لغت نامه دهخدا