جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با مغامز

مغامز

مغامز
جَمعِ واژۀ مَغمَز. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به مغمز شود
لغت نامه دهخدا

تغامز

تغامز
چشمک زدن با چشم و ابرو و اشاره کردن بیکدیگر غمزه کردن چشمک زدن،جمع تغامزات
فرهنگ لغت هوشیار

تغامز

تغامز
یکدیگر را به چشم اشارت کردن. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). با یکدیگر بچشم اشارت کردن. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). اشاره کردن بعض قوم مر بعض دیگر را با چشمهای خود، یقال: تغامزوا به. (از اقرب الموارد). و منه قوله تعالی: و اذا مروا بهم یتغامزون. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

متغامز

متغامز
یکدیگر را به چشم اشاره کننده. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تغامز شود
لغت نامه دهخدا

مغارز

مغارز
جَمعِ واژۀ مَغرِز. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به مغرز شود
لغت نامه دهخدا

مغامی

مغامی
منسوب است به مغامه. (از الانساب سمعانی). منسوب است به مغام. (الحلل السندسیه ج 2 ص 9). و رجوع به مغام شود
لغت نامه دهخدا

مغامه

مغامه
یکدیگر را اندوهگین کردن. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا