جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با گوشت دار

گوشت دار

گوشت دار
دارای گوشت، فربه چاق گوشتالو. یا میوه کدو بادنجان گوشت دار. آنچه قسمت ماکول میان پوست و هسته آن کاملا پر باشد
فرهنگ لغت هوشیار

گوشت دار

گوشت دار
دارای گوشت، سمین و فربه و تناور، (ناظم الاطباء)، بسیارگوشت، پرگوشت، گوشتالود، گوشتالو،
- میوه (کدو، بادنجان) گوشت دار، که قسمت مأکول میان پوست و هستۀ آن نیک پر باشد
لغت نامه دهخدا

گوشه دار

گوشه دار
آنچه گوشه یا زاویه دارد، کنایه از سخن آمیخته به طعنه، کنایه از گوشه نشین، برای مِثال که از گوشه داران در این گوشه کیست / که بر ماتم آرزوها گریست (نظامی۵ - ۹۰۱)
گوشه دار
فرهنگ فارسی عمید

گوشه دار

گوشه دار
آنچه دارای گوشه است زاویه دار، آمیخته بطعن و طنز کنایه آمیز، گوشه نشین منزوی: که از گوشه داران درین گوشه کیست ک که بر ماتم آرزو ها گریست ک (شرفنامه نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار

گوشه دار

گوشه دار
زاویه دار. (ناظم الاطباء). که گوشه دارد. که دارای گوشه است، کنایه آمیز. طعن آمیز. آمیخته به طعن و کنایه: حرفهای گوشه دار، گوشه نشین. منزوی. مقیم کنج عزلت:
که از گوشه داران در این گوشه کیست
که بر ماتم آرزوها گریست.
نظامی (شرفنامه ص 318)
لغت نامه دهخدا

گوشت دان

گوشت دان
ظرف گوشت، دوری و یا طبقی که در آن گوشت میگذارند، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا