معنی گنده دهان - فرهنگ فارسی عمید
معنی گنده دهان
گنده دهان
کسی که دهانش بوی بد بدهد
تصویر گنده دهان
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با گنده دهان
گنده دهان
گنده دهان
کسی که دهانش بوی بد دهد گنده دم: ز نخ چو پشت پلنگ و نغوله چون دم سگ چو شیر گنده دهان سهمناک چون کفتار. (سوزنی)
فرهنگ لغت هوشیار
گنده دهان
گنده دهان
گنده دهن. آنکه دهان او بدبو بود. ابخر. ردی ءالنکهه: گنده دماغی بنفشه بوی نه کالوخ گنده دهانی کرفس خای نه کیکیز. سوزنی. از بار هجو من خر خمخانه گشت لنگ آن همچو شیر گنده دهان پیس چون پلنگ. سوزنی. زنخ چو پشت پلنگ و نغوله چون دم سگ چو شیر گنده دهان سهمناک چون کفتار. سوزنی
لغت نامه دهخدا
گند دهان
گند دهان
کسی که دهان وی بوی بد دهد: اسد (دلالت کند بر)، . . گند دهان
فرهنگ لغت هوشیار
گنده دهن
گنده دهن
کسی که دهانش بوی بد دهد گنده دم: ز نخ چو پشت پلنگ و نغوله چون دم سگ چو شیر گنده دهان سهمناک چون کفتار. (سوزنی)
فرهنگ لغت هوشیار
گنده دهن
گنده دهن
گنده دهان: و لشکر این علویان دانی که باشند کفشگران درغایش و دباغان آوه و... گنده دهنان ورامین... (کتاب النقض ص 474)
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.