جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با غوچ

غوچ

غوچ
گوسفند شاخدار جنگی، (برهان قاطع) (آنندراج)، گوسفند شاخدار، (آنندراج) (انجمن آرا)، میش نر شاخدار جنگی، لفظ ترکی است، (غیاث اللغات)، قوچ، قُج، کاشغری آرد: قج، کبش، و آن بزبان غزی است و اصل وی قُجُنکار است، (کاشغری ج 1 ص 270 از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)، رجوع به قوچ شود:
سپاهی ز گردان کوچ و بلوچ
سگالیدۀ جنگ مانند غوچ،
فردوسی،
زود بینی شکسته پیشانی
تو که بازی بسر کنی با غوچ،
سعدی (گلستان)،
، شکار کوهی، (آنندراج) (انجمن آرا)، گوزن نر، (اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا

لوچ

لوچ
کسی که چشمش پیچیده باشد، کَژبین، دُوبین، چَپ چِشم، چِشم گَشته، کَج چِشم، کَج بین، گاج، گاژ، کاج، کاچ، کوچ، کِلیک، کَلاژ، کَلاژِه، کَلاج، اَحوَل، برای مِثال خویشتن را بزرگ پنداری / راست گفتند یک دو بیند لوچ (سعدی - ۱۷۸)
لوچ
فرهنگ فارسی عمید

غوز

غوز
قوز، برآمدگی در چیزی، خَمیدِه، مُنحَنی، کوژ، گوژ، کوز، مُحَدَّب، گَنگ
غوز
فرهنگ فارسی عمید