جدول جو
جدول جو

معنی عطرپاش

عطرپاش
آنکه یا آنچه عطر می پاشد، ظرفی که به وسیلۀ آن عطر را در هوا پراکنده می سازند یا به بدن خود می زنند
تصویری از عطرپاش
تصویر عطرپاش
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با عطرپاش

عطر پاش

عطر پاش
گلابپاش بویه پاش آن که یا آن چه که عطر پاشد عطر بیز، ظرفی بلورین دارای دهانه ای منحنی که در آن گویی پلاستیکی تعبیه کرده اند و چون بگوی مزبور فشار آورند قطرات عطر از دهانه پاشیده شود
فرهنگ لغت هوشیار

عطاپاش

عطاپاش
افشانندۀ عطا. عطابخش:
گر رحمت حق هست عطاپاش و خطاپوش
تو رحمت حق بر همه آفاق عطائی.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

عطرپاشی

عطرپاشی
عمل عطرپاش. عطربیزی. عطر افشاندن. (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

عطریات

عطریات
جمع عطریه، برکنه بویه ها گلابها شمین ها مونث عطری جمع عطرات
عطریات
فرهنگ لغت هوشیار