جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با صبح آسا

صبح لوا

صبح لوا
درخشان درفش، پیروزمند درخشان درفش، پیروزمند ظفرماب
صبح لوا
فرهنگ لغت هوشیار

صبح جزا

صبح جزا
بامداد محشر. صبح قیامت. صبح روزی که اعمال مردم را کیفر یا پاداش دهند:
نفسی کز جگر سوخته آید بیرون
تا دم صبح جزا گرم بود بازارش.
صائب
لغت نامه دهخدا

صبحدم آسا

صبحدم آسا
به مانندصبحدم. به کردار صبحدم. همانند دم صبح:
دلهای گرم تب زده را شربتی کنم
ز آن خوش دمی که صبحدم آسا برآورم.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

صبح لوا

صبح لوا
درخشان درفش. پیروزمند. ظفرمآب:
هم ز بالا به چه افتید چو خورشید به شام
گر ستاره سپه و صبح لوائید همه.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

صبح لقا

صبح لقا
سپیدچهره. درخشان رخ. نورانی رخ:
آن پیر ماکه صبح لقائیست خضر نام
هر صبح بوی چشمۀ خضر آیدش ز کام.
خاقانی
لغت نامه دهخدا