جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با شرافتمند

شرافتمند

شرافتمند
والا نژاده شریف نجیب اصیل: مردی کریم و سخاوتمند است
شرافتمند
فرهنگ لغت هوشیار

شرافتمند

شرافتمند
بزرگ و دارای بزرگواری و شرف. شریف. اصیل. نژاده. نجیب
لغت نامه دهخدا

شرافتمند

شرافتمند
اصل دار، اصیل، بااصالت، باشرف، بزرگوار، خانواده دار، شریف، نجیب
متضاد: بی اصل، وضیع
فرهنگ واژه مترادف متضاد

ارادتمند

ارادتمند
دارای صمیمیت و دوستی بسیار، عنوانی که شخص هنگام حرف زدن از خود برای اظهار تواضع به خود می دهد مثلاً ارادتمند بسیار مشتاق شما هستم
ارادتمند
فرهنگ فارسی عمید