جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با ستوهی

ستوهی

ستوهی
خستگی، درماندگی، ناتوانی، پریشانی، دلتنگی، افسردگی
ستوهی
فرهنگ فارسی معین

ستوهی

ستوهی
سیرآمدگی. ضجرت. بجان آمدگی. اذی. اذیت. (دستوراللغه) ، ترس. وحشت. (ولف) :
چوروز از شب آمد بکوشش ستوه
ستوهی گرفته فرو شد بکوه.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 1 ص 189).
بزین پلنگ اندرون بد سوار
ستوهی نیامَدْش از آن کارزار.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 5 ص 1222)
لغت نامه دهخدا

ستاهی

ستاهی
کلان سرین. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). بزرگ سرین. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

ستوری

ستوری
منسوب بستور که جمع ستر باشد. (الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا

ستوری

ستوری
ستور بودن. حالت ستور:
سوی خردمند ز خر خرتر است
هر که مر او را بستوری رضاست.
ناصرخسرو.
از حال نباتی برسیدم بستوری
یک چند همی بودم چون مرغک بی پر.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا