درهشته درهشته جود و عطا. (جهانگیری) (آنندراج) (انجمن آرا). عطا. (صحاح الفرس). جود و عطا و کرم. (برهان). کرم و بخشش و داد و سخا. (ناظم الاطباء) لغت نامه دهخدا
درشته درشته زبره. درشت و زبر و غیر نرم از آرد و جز آن، بلغور هر دانه را گویند عموماً، و بلغور گندم را گفته اند خصوصاً، و آن گندمی است که در آسیا ریزند تا خرد و شکسته شود. (لغت محلی شوشتر، خطی) لغت نامه دهخدا
دهشته دهشته بخشش بی ریا و صدقه و خیرات و مبرات. (ناظم الاطباء). عطیه و بخشش. (آنندراج). داشن. داشاد. عطا. دهشت. (از لغت فرس اسدی) لغت نامه دهخدا