جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با خیز کردن

خیز کردن

خیز کردن
خیز برداشتن. به تندی جهیدن و بلند شدن:
از آن گرمی ز شه پرهیز کردی
ز پیش شه بتندی خیز کردی.
نظامی.
روشنی بر دفتر چارم بریز
کافتاب از چرخ چارم کرد خیز.
مولوی
لغت نامه دهخدا

تیز کردن

تیز کردن
برنده ساختن لبۀ تیغ یا نوک چیزی که کُند شده است، کنایه از برانگیختن، کنایه از خشمگین ساختن
تیز کردن
فرهنگ فارسی عمید