جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با خونین دل

آهنین دل

آهنین دل
شجاع، قسی. بی رحم. نامهربان. سنگدل. آهن دل:
آهنین دل بین که سنگ خاره از وی وام خواهد
سخت تر زآن دل دل من کز چنین دل کام خواهد.
؟
لغت نامه دهخدا

مومین دل

مومین دل
که دلی نرم چون موم دارد. کنایه است از سخت نرم دل و عطوف و رقیق القلب:
آنت مومین دل که گر پیشش بکشتندی چراغ
طبع مومینش چو موم اندر لگن بگریستی.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

خون دل

خون دل
خونی متعلق به دل، کنایه از شیره و عصارۀ دل. عصارۀ زندگی:
خون دل شیرین است این می که دهد رزبان
زآب و گل پرویز است این خم که نهد دهقان.
خاقانی.
از خون دل طفلان سرخاب رخ آمیزد
این زال سپیدابرو وین مام سیه پستان.
خاقانی.
، کنایه از سخن موزون. (آنندراج) ، کنایه از سخنی که عاقبت دل را سروری بخشد. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) ، کنایه از غصه و اندوه و غم باشد. (از برهان قاطع) (از آنندراج) (از انجمن آرای ناصری) (از ناظم الاطباء) :
چو اینست حال شکم زیر گل
شکر خورده انگار یا خون دل.
سعدی (بوستان)
لغت نامه دهخدا

خون دل

خون دل
دل خون. خونین دل:
بیا وز غبن این سالوسیان بین
صراحی خون دل و بربط خروشان.
حافظ
لغت نامه دهخدا