معنی خوش هیکل - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با خوش هیکل
خوش هیکل
- خوش هیکل
- خوشتراش خوش اندام آنکه دارای اندام متناسب باشد زیبا اندام
فرهنگ لغت هوشیار
خوش هیکل
- خوش هیکل
- با هیکل خوب. با اندام متناسب. با قامت موزون
لغت نامه دهخدا
خوش هیکل
- خوش هیکل
- برازنده، خوش اندام، خوش شکل، خوش قدوقامت، شکیل، موزون
متضاد: بدهیکل، بی قواره
فرهنگ واژه مترادف متضاد
قوی هیکل
- قوی هیکل
- بژکول فخرز تناور تناور جسیم قوی جثه: در آخر یکی مادیان بد سمند قوی هیکل و تند و بالا بلند
فرهنگ لغت هوشیار