مالیات ده، آنکه خراج میدهد: مالی عظیم که از مواضعت بود از تکران و خراجگزاران بستد. (تاریخ بیهقی) ، بیان کننده و نویسندۀ فهرست خراجها. مستوفی، وصفی که فرد یا کشوری در اثر پرداخت خراج بخود میگیرد
نائم. خوابیده. (ناظم الاطباء) ، مُعبِّر. تعبیرخواب کننده. خواب گذار: بامداد معبری را بخواند... خوابگزاری دیگر را فرمود آوردن و این خواب را با وی بگفت. (قابوسنامه) ، آنکه حکایت رؤیای خود کند. (یادداشت مؤلف)