جدول جو
جدول جو

معنی خراج گزار

خراج گزار
خراج دهنده، مالیات دهنده
تصویری از خراج گزار
تصویر خراج گزار
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با خراج گزار

خراجگزار

خراجگزار
مالیات ده، آنکه خراج میدهد: مالی عظیم که از مواضعت بود از تکران و خراجگزاران بستد. (تاریخ بیهقی) ، بیان کننده و نویسندۀ فهرست خراجها. مستوفی، وصفی که فرد یا کشوری در اثر پرداخت خراج بخود میگیرد
لغت نامه دهخدا

خراج گزاردن

خراج گزاردن
باج دادن. مالیات دادن:
خراج اگرنگزارد کسی بطیب نفس
بقهر ازو بستاند کمینه سرهنگی.
سعدی (گلستان)
لغت نامه دهخدا

خواب گزار

خواب گزار
نائم. خوابیده. (ناظم الاطباء) ، مُعبِّر. تعبیرخواب کننده. خواب گذار: بامداد معبری را بخواند... خوابگزاری دیگر را فرمود آوردن و این خواب را با وی بگفت. (قابوسنامه) ، آنکه حکایت رؤیای خود کند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

باج گزار

باج گزار
باج دهنده. (آنندراج). مالیات بده. آنکه بکسی باج میدهد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا