معنی خراب کار خراب کار آنکه چیزی را خراب می کند، در علوم سیاسی کسی که به علت مخالفت با سیاست حاکم بر جامعه، برای آسیب رساندن به تاسیسات تلاش می کند تصویر خراب کار فرهنگ فارسی عمید
خرابکار خرابکار ستون پنجمی مورد جنیتار، ویرانگر موتک آنکه خراب کند (امور یا ساختمانها را) کسی که موجب تخریب شود فرهنگ لغت هوشیار
خرابکاری خرابکاری ریهیدن تباهیگری، تباه کردن مورجنیتاری ایجاد فساد و تباهی (در امور و ساختمانها) فرهنگ لغت هوشیار
حرام کار حرام کار آنکه حلال وحرام را رعایت نمی کند، کسی که از مال حرام دوری نمی کند، دزد، راهزن، نادرست فرهنگ فارسی عمید