جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با توی

توی

توی
به معنی اندرون باشد مطلقاً اعم از اندرون خانه و اندرون دهان و بینی و امثال آن، (برهان)، به معنی اندرون باشد و توی دهن و توی خانه، اندرون دهن و اندرون خانه، (فرهنگ جهانگیری) (از فرهنگ رشیدی) (از آنندراج)، اندرون، (انجمن آرا)، اندرون و در میان و درون، (ناظم الاطباء) : درودی که از توی آن بوی اخلاص به مشام مشتاقان قدس رسد، (رشیدی)، رجوع به تو شود، لای و ته را نیز گویند همچو دوتوی و سه توی و دولای و سه لای، (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، تو و تاه و لای باشد، (فرهنگ جهانگیری)، به معنی ته و لای، چنانکه گویند دوتوی و دولای و توی بر توی و تو به تو، (فرهنگ رشیدی)، خم، پیچ، لا، نورد، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
فلکها را هشت گویند یک بر دیگر پیچیده همچون پیچیدن تویهای پیاز، (التفهیم از یادداشت ایضاً)،
آن زلف سرافکنده بدان عارض خرم
از بهر چه آراست بدان توی و بدان خم،
عنصری (یادداشت ایضاً)،
هرچند همی مالد خمش نشودراست
هرچند همی شورد تویش نشود کم،
عنصری (یادداشت ایضاً)،
رجوع به تو و توه و ته شود،
- یک توی پیراهن، به معنی یک پیراهن، (آنندراج) :
قبا پوشید و هوشم برد اگر خود خواهدم کشتن
چرا یکبار با یک توی پیراهن نمی آید،
امیرخسرو (از آنندراج)،
، با ثانی مجهول جشن و مهمانی باشد، (برهان)، جشن ومیزبانی را خوانند، (فرهنگ جهانگیری)، جشن و میزبانی و ظاهراً بدین معنی زبان مغول است و طوی به ’طای’ حطی دیده شده است، (فرهنگ رشیدی)، به معنی شادی متأخرین به ’طا’ نویسند، (آنندراج)، جهانگیری به معنی جشن و عروسی آورده آن خطاست زیرا که پارسی نیست ترکی است و با ’طاء’ مؤلف است، (انجمن آرا)، جشن و عید ومهمانی و ضیافت، (ناظم الاطباء)، در ترکی شادی و عروسی را گویند ... در لغات ترکی بضم اول و ’واو’ غیرملفوظ و سکون ’یای’ تحتانی به معنی شادی، متأخرین به ’طا’ نویسند، (غیاث اللغات)، ترکان عروسی را توی گویند، (برهان)، توی در ترکی به معنی جشن، ضیافت، مجلس سرور، جوهر و اصل شی ٔ، موی و پشم است، (حاشیۀ برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا

توی

توی
هلاکی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تباهی:
خوش کند آن دل که اصلح بالهم
رد من بعد التوی انزالهم.
مولوی
لغت نامه دهخدا

توی

توی
هلاک شدن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

تقی

تقی
پرهیزکار، لقب امام جواد (ع)، نام صدر اعظم ناصرالدین شاه مشهور به امیرکبیر
تقی
فرهنگ نامهای ایرانی