جدول جو
جدول جو

معنی تژوال

تژوال
شاخۀ نازک درخت، برگ گیاه، تزوال، تروال
تصویری از تژوال
تصویر تژوال
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با تژوال

تژوال

تژوال
برگ گیاه را گویند. (برهان). تزوال. (ناظم الاطباء). و رجوع به تژاول و تروال و تراول و تزوال در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا

بژوال

بژوال
صدایی را گویند که برگردد، مانند صدای کوه و گنبد و امثال آن. (آنندراج) (انجمن آرای ناصری). صدائی را گویند که معکوس شود یعنی برگردد مانند صدای کوه و گنبد و امثال آن. (برهان) (از ناظم الاطباء). صدا. عکس صوت. (مجلۀ موسیقی). اما کلمه دگرگون شدۀ پژواک و بژواک است. (پژ، بژ = کوه + واک = آوا)
لغت نامه دهخدا

تجوال

تجوال
گشتن. (تاج المصادر بیهقی). گرد برآمدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). گرد چیزی گردیدن. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). رجوع به تجویل شود
لغت نامه دهخدا

تروال

تروال
برگ گیاه باشد و در فرهنگ زمان گویا بجای را، زای منقوطه مرقوم است. (فرهنگ جهانگیری) (ازفرهنگ رشیدی). برگ گیاه را گویند و با زای نقطه دار هم باین معنی آمده است. (انجمن آرا) (آنندراج). برگ گیاه را گویند و با زای نقطه دار و زای فارسی هم باین معنی آمده است. (برهان). شاخه های نازک و باریک. (ناظم الاطباء). و رجوع به تزوال و تژوال و تژاول شود
لغت نامه دهخدا

تژاول

تژاول
بمعنی تراوال است که برگ گیاه باشد. (برهان) (آنندراج). برگ و شاخ گیاه. (ناظم الاطباء). برگ گیاه لیکن تراول به رای مهمله و به تقدیم واو بر الف گذشت. (فرهنگ رشیدی). و رجوع به تراول و تروال و تزوال و تژوال در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا

تزوال

تزوال
برگ گیاه را گویند و با زای فارسی هم آمده است. (برهان) (آنندراج). برگ و شاخ گیاه. (ناظم الاطباء). و رجوع به تژوال و تژاول شود
لغت نامه دهخدا