جدول جو
جدول جو

معنی پی کوب کردن

پی کوب کردن
لگدکوب کردن، پایمال کردن
تصویری از پی کوب کردن
تصویر پی کوب کردن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با پی کوب کردن

پی کوب کردن

پی کوب کردن
لگد کوب کردن لگد مال ساختن: از بس که همه روز کاروان سودای فاسد بر من گذرد از جلمه نیات خیر و اوصاف پسندیده ترا پی کوب کردند
فرهنگ لغت هوشیار

پی کور کردن

پی کور کردن
پی گم کردن مقابل پی بردن، محو کردن رد پای تا کسی بدان پی نتوان برد: رای بتدبیر پیر قلعه بپرداخت خم زد و پی کور کرد نام و نشان را. (ابوالفرج رونی)، بی نشان شدن
فرهنگ لغت هوشیار

پی کور کردن

پی کور کردن
پی گم کردن، رد پای کسی را گم کردن، رد و اثر چیزی را گم کردن
پی کور کردن
فرهنگ فارسی عمید

پی کور کردن

پی کور کردن
کنایه از بی نشان شدن. (برهان) ، پی گم کردن، مقابل پی بردن (انجمن آرا) ، محو کردن رد پای تا کسی بدان پی نتواند برد. (انجمن آرا) :
رای بتدبیر پیر قلعه بپرداخت
خم زد و پی کور کرد نام و نشان را.
ابوالفرج رونی.
چون عشق بدست آمد تن گور کن و خوش زی
چون عقل به پای آمد پی کور کن و خم زن.
سنائی.
پی کورکنان حریف جویان
زآنگونه که هیچکس ندانست.
انوری
لغت نامه دهخدا

پله کوب کردن

پله کوب کردن
نیم کوب کردن نیم کوفته کردن بلغور کردن کبیده کردن
پله کوب کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیله کوب کردن

پیله کوب کردن
نیم کوب کردن نیم کوفته کردن بلغور کردن
پیله کوب کردن
فرهنگ لغت هوشیار