معنی پر حیله - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با پر حیله
پر حیله
- پر حیله
- آب زیر کاه ترفند کار نیرنگ باز فسونگر آب زیر کاه گربز مکار محیل دغل
فرهنگ لغت هوشیار
پرحیله
- پرحیله
- مکار. آب زیرکاه. محیل. گُربز. نیرنگ باز. نرم بر. (برهان). نرمه بر. ریمن. فریبنده. دغا. دغل. دغول. داغول. دوال باز. دوالک باز. فسونگر. کنوره. کنبورَه: قضا آمده بود وحال این مرد پرحیله پوشیده ماند. (تاریخ بیهقی)
لغت نامه دهخدا
پر حوصله
- پر حوصله
- بردبار که صبر و شکیبایی بسیار دارد بردبار صابر حمول متحمل
فرهنگ لغت هوشیار