جدول جو
جدول جو

معنی بیضه نهادن

بیضه نهادن
تخم گذاشتن، بیضه برآوردن
تصویری از بیضه نهادن
تصویر بیضه نهادن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با بیضه نهادن

پیشه نهادن

پیشه نهادن
پیشه کردن پیشه ساختن: فسق و فجور آغاز کرد و مبذری پیشه نهاد
پیشه نهادن
فرهنگ لغت هوشیار

بوسه نهادن

بوسه نهادن
بوسه زدن:
سعدیا گر بوسه بر دستش نمی یاری نهاد
چاره آن دانم که بر پایش بمالی روی را.
سعدی
لغت نامه دهخدا

پیشه نهادن

پیشه نهادن
پیشه کردن. پیشه ساختن. کار و عمل خود قرار دادن: فسق و فجور آغاز کرد و مبذری پیشه نهاد. (سعدی)
لغت نامه دهخدا