جدول جو
جدول جو

معنی بیت الحرم

بیت الحرم
بیت الله، خانۀ خدا، کعبه
تصویری از بیت الحرم
تصویر بیت الحرم
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با بیت الحرم

بیت الحرم

بیت الحرم
بیت الحرام. بیت العتیق. بیت الله. خانه خدای:
تا بوستان بسال بهشت ارم شود
صحرا زعکس لاله چو بیت الحرم شود.
منوچهری.
تیغ دودستی زند بر عدوان خدای
همچو پیمبر ز دست بر در بیت الحرم.
منوچهری.
او جدا کرد آن کسانی را سر از تن بی خلاف
کز جفا بیحرمتی کردند در بیت الحرم.
سنایی.
نه کبوتر که امان یافت ز تیغ
به ادب خاصۀ بیت الحرم است.
خاقانی.
رجوع به مادۀ قبل و رجوع به ذیل حج شود
لغت نامه دهخدا

بیت الحرام

بیت الحرام
بیت الدعا. کنایه از مکۀ معظمه. (آنندراج). کعبه. بیت الله. خانه خدا. بیت العتیق:
خداوند خواندش بیت الحرام
بدو شد ترا راه یزدان تمام.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 7 ص 1846).
پیاده بیامد به بیت الحرام
سماعیلیان زو شده شادکام.
فردوسی.
به قندیل شامی شد آراسته
مساجد ز کردار بیت الحرام.
سوزنی.
صدر تو بیت الحرام اهل نظم است از قیاس
بنده از سالی بسالی زایر بیت الحرام.
سوزنی.
دیده بردار ای که دیدی شوکت بیت الحرام
قیصران روم سر بر خاک و خاقان بر زمین.
سعدی.
بدو گفت سالار بیت الحرام
که ای حامل وحی برتر خرام.
سعدی.
گرد بیت الحرام خم حافظ
گر نمیرد بسر بپوید باز.
حافظ.
رجوع به بیت الحرام شود، در اصطلاح صوفیه، بیت الحرام کنایت از قلب انسان کامل است، که حرام است بر سوای محبوب که هرکه صاحب دلی چنین باشد طلب و طالب است و هم مطلوب. (اصطلاحات شاه نعمت الله از فرهنگ مصطلحات عرفا تألیف سجادی ص 92)
لغت نامه دهخدا

بیت الفرغ

بیت الفرغ
آبریزگاه آبشتگاه آبستگاه آبخانه آوتابه خانه ادبخانه
بیت الفرغ
فرهنگ لغت هوشیار

بیت الصنم

بیت الصنم
بت خانه بتخانه بتکده: (صائب، روا مدار که بیت الحرام دل ازفکرهای بیهده بیت الصنم شود) (صائب)
بیت الصنم
فرهنگ لغت هوشیار

بیت الشرف

بیت الشرف
برجی که موجب شرف یکی از سیارات هفتگانه است چنانکه شرف آفتاب در برج حمل است
فرهنگ لغت هوشیار