جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با بی خودی

بی خونی

بی خونی
فقد دم، (یادداشت بخط مؤلف)، رجوع به خون شود
لغت نامه دهخدا

بی خود

بی خود
بی هوش، بی حال، بی اختیار، خارج شده از حالت طبیعی، شوریده، بیهوده
بی خود
فرهنگ فارسی عمید

بی خود

بی خود
بی هوش، بی حال، بی اختیار، بلااراده، شوریده، بیهوده، بی فایده
بی خود
فرهنگ فارسی معین