جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با بو کشیدن

زو کشیدن

زو کشیدن
اصطلاحی است در بازی الک دولک که طرف مغلوب باخته باید رد مسافت معینی بدون تازه نفس کردن نفس بدود
فرهنگ لغت هوشیار

زو کشیدن

زو کشیدن
اصطلاحی است در باز الک دولک که طرف مغلوب باخته باید در مسافت معینی بدون تازه کردن نفس بدود
فرهنگ فارسی معین

هو کشیدن

هو کشیدن
جراحت یا قرحه بدتر شدن. سیم کشیدن جراحت یا آب دزدیدن قرحه و ریش.
- امثال:
شاه خانم میزاید ماه خانم درد میکشد
خاله م زاییده خاله زام هو کشیده.
، هو انداختن به آوازی بلند و دراز هو گفتن برای خواندن کسی از دور چنانکه رسم کشاورزان و اویاران است. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

بر کشیدن

بر کشیدن
خارج کردن، درآوردن، کشیدن، سر دادن، برآوردن، بالا بردن، ترقی دادن، بلندمرتبه گردانیدن، ارتقا مقام دادن، برگرفتن، کنار زدن، برافراشتن، بلند کردن، رسم کردن، نقاشی کردن، پروردن،
فرهنگ واژه مترادف متضاد