معنی بزه مند - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با بزه مند
بزه مند
بزه مند
گناه کار. ملامت پذیر. (ناظم الاطباء). اثیم. خطاکار. گنه کار. (آنندراج). عاصی. موزور. مذنب. مجرم. گنه کار. اثیم. (یادداشت بخط دهخدا) : و بنظر حقارت بدیشان نظر نکنی که بزه مند و گرفتار آیی. (تاریخ قم ص 212)
لغت نامه دهخدا
بره بند
بره بند
کسی که گوسفند و قوچ جنگی را در آخور بندد و او را پروار کند، زبردست ماهر
فرهنگ لغت هوشیار
بهره مند
بهره مند
دارای بهره و نصیب، کامیاب، مستفید، متمتع، برنده سود برده سود برده
فرهنگ لغت هوشیار
بهره مند
بهره مند
دارای بهره و نصیب، سودبرده، کسی که از چیزی یا کاری سود و بهره برده باشد
فرهنگ فارسی عمید
بره بند
بره بند
کسی که گوسفند یا قوچ جنگی بر آخور ببندد و پروار کند، کنایه از کسی که در کاری زبردستی و مهارت دارد، ماهر، زبردست، برای مِثال چو گرگت دراند گزند سخن / نباشی اگر بره بند سخن (ظهوری - لغتنامه - بره بند)
فرهنگ فارسی عمید
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.