جدول جو
جدول جو

معنی بحل

بحل
بخشیده، عفو شده، آمرزیده، برای مثال کس را به قصاص من مگیرید / کز من بحل است قاتل من (سعدی۲ - ۵۴۱)
بحل کردن: حلال کردن، از جرم و گناه کسی درگذشتن
تصویری از بحل
تصویر بحل
فرهنگ فارسی عمید