معنی نافه دم - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با نافه دم
نافه دم
- نافه دم
- خوشبو مانند نافه بسیار معطر: مه چو مشاطگان زده بر رخ سیب خالها سیب برهنه ناف بین نافه دم از معطری. (خاقانی. سج. 429)
فرهنگ لغت هوشیار
تازه دم
- تازه دم
- کسی که تازه وارد کاری شده و هنوز خسته نشده باشد تازه نفس، چای و مانند آن که تازه دم کرده باشند
فرهنگ لغت هوشیار
تازه دم
- تازه دم
- چای که آن را تازه در قوری ریخته و دم کرده باشند، کسی که کاری را تازه شروع کرده و هنوز خسته نشده، تازه نفس
فرهنگ فارسی عمید
نافه زدن
- نافه زدن
- ناف زدن ناف بریدن: قابله بهر مصلحت بر طفل وقت نافه زدن نبخشاید. (خاقانی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
نافه دار
- نافه دار
- آنکه دارای نافه است: از آهوی چشم نافه دارش هم نافه هم آهوان شکارش. (نظامی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تازه دم
- تازه دم
- تازه نفس و با قوت و طاقت. (ناظم الاطباء). کسی که تازه وارد کاری شده و هنوز خسته نشده است. (فرهنگ نظام) ، چای و غیره که تازه دم شده. (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا