جدول جو
جدول جو

معنی مصلحت کردن

مصلحت کردن
مشورت کردن، صلاح پرسیدن
تصویری از مصلحت کردن
تصویر مصلحت کردن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با مصلحت کردن

مصلحت کردن

مصلحت کردن
مشورت کردن و کنکاش کردن. (ناظم الاطباء). شور کردن. مشورت نمودن. مشاورت کردن. (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

مصلحت دیدن

مصلحت دیدن
خیر و صلاح دیدن، به خیر و مصلحت پنداشتن، مصلحت دانستن
مصلحت دیدن
فرهنگ فارسی عمید

مساحت کردن

مساحت کردن
اندازه کردن اندازه گرفتن پیمودن اندازه گرفتن و پیمودن زمینی را
مساحت کردن
فرهنگ لغت هوشیار

مصلحت دیدن

مصلحت دیدن
صلاح دیدن مصلحت دانستن صواب دانستن: بترک خدمت پیرمغان نخواهم گفت چرا که مصلحت خود در آن نمی بینم. (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار

نصیحت کردن

نصیحت کردن
پند گفتن آونیدن پند دادن اندرز گفتن: خلیفه... نصیحت ایشان کرده که با بندگان خدا گستاخ نباشید
فرهنگ لغت هوشیار