معنی لیچ شدن - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با لیچ شدن
غیچ شدن
- غیچ شدن
- یا غیچ دست و جز آن. سیخ شدن آن بی حرکت و خشک شدن موقت عضوی مانند دست یا پا
فرهنگ لغت هوشیار
لیت شدن
- لیت شدن
- آب افتادن میوه ای بسبب فشار چنانکه بحد اضمحلال رسد له شدن، بسیار پخته شدن بادنجان و کدو وبامیه بطوری که بلزجی گراید
فرهنگ لغت هوشیار
غیچ شدن
- غیچ شدن
- سیخ شدن دست و جز آن، بی حرکت و خشک شدن موقت عضوی مانند دست یا پا
فرهنگ فارسی معین
لیت شدن
- لیت شدن
- آب افتادن میوه ای به سبب فشار چنان که به حد اضمحلال رسد، له شدن، بسیار پخته شدن بادنجان و کدو و بامیه به طوری که به لزجی گراید
فرهنگ فارسی معین
قیچ شدن
- قیچ شدن
- قیچ شدن دست یا انگشتان دست یا پا، سیخ شدن آن. (یادداشت مؤلف). رجوع یه غیچ شدن شود
لغت نامه دهخدا
غیچ شدن
- غیچ شدن
- غیچ شدن دست و جز آن، سیخ شدن آن. ستیخ و استیخ و شخ شدن دست. بیحرکت و خشک ماندن موقت عضوی چون دست یا پای
لغت نامه دهخدا
لیز شدن
- لیز شدن
- نسو شدن. حالت لغزانی یافتن، لزج شدن. از حالت طبیعی بگشتن، چنانکه هندوانۀ مانده به زمستان یا بامیۀ بسیار پخته
لغت نامه دهخدا
لیت شدن
- لیت شدن
- له شدن. آب افتادن میوه ای بر اثر فشار، چنانکه به حد اضمحلال برسد. به لزجی گرائیدن بر اثر فشار یا پختن
لغت نامه دهخدا