جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با گوهرآما

گوهرآمای

گوهرآمای
از گوهر + آمای، نعت فاعلی از آماییدن به معنی پر کردن و آراستن باشد. آراسته به گوهر. پرکننده به گوهر، آنکه مروارید و جوهر را به رشته میکشد، آنکه نیکو حکم میکند. (ناظم الاطباء) ، هستی بخش. (بهار عجم) (آنندراج). هستی دهنده. موجد. خالق. آفریدگار:
تویی گوهرآمای چار آخشیج
مسلسل کن گوهران در مزیج.
نظامی (از بهار عجم).
گوهرآمای گنج خانه راز
گنج گوهر چنین گشاید باز.
نظامی
لغت نامه دهخدا

گوهرنمای

گوهرنمای
نمایندۀ گوهر. نشان دهنده گوهر. جواهرنما. نشان دهنده در و جواهر:
ماهی اش دندان فکن گشت و صدف گوهرنمای
گاو او عنبرفزای و ساحلش سنبل گیا.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

گوهرشمار

گوهرشمار
شمارندۀ گوهر، گوهرشناس. جواهرشناس:
که هر گوهری را درم سی هزار
بدادی بها مرد گوهرشمار.
فردوسی.
رجوع به گوهرشناس شود
لغت نامه دهخدا

گوهرچقا

گوهرچقا
دهی است از دهستان میاندربند بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان. واقع در 38هزارگزی شمال باختر کرمانشاه و 1500گزی باختر شوسۀ سنندج. در دشت واقع و هوای آن سردسیر و سکنۀ آن 300 تن است. آب آن از رود خانه رازآور تأمین میشود. محصول عمده آن غلات، حبوب، میوه و چغندرقند است. شغل اهالی زراعت است. از کاکیه اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

گوهرآور

گوهرآور
آورندۀ گوهر. پدیدارسازندۀ گوهر. بوجودآورندۀ گوهر:
گاوی کنند و چون صدف آبستن اند لیک
از طبع گوهرآور و عنبرفکن نیند.
خاقانی
لغت نامه دهخدا