جدول جو
جدول جو

معنی گستاخ وار

گستاخ وار
گستاخ مانند، گستاخ گونه
تصویری از گستاخ وار
تصویر گستاخ وار
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با گستاخ وار

گستاخ وار

گستاخ وار
گستاخ گونه جسور مانند، گستاخانه جسورانه: بر در سوخی بنه شرم و خرد وانگهی گستاخ وار اندر خرام، (ناصر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار

گستاخ وار

گستاخ وار
گستاخ مانند. دلیرآسا. جسورگونه:
بدین دل گرفته ست گستاخ وار
به زرّ و به سیم اندرون خانمان.
فرخی.
بر در شوخی بنه شرم و خرد
وآنگهی گستاخ وار اندر خرام.
ناصرخسرو.
چو شب درآمد گستاخ وار درشدند و بار خواستند. (اسکندرنامۀ نسخۀ سعید نفیسی). دماغ ما ز خرد نیستی اگر خالی
نرانده ایمی گستاخ وارخر به خلاب.
سوزنی.
باشم گستاخ وار با تو که لاشی کند
صد گنه این سری یک نظر آن سری.
عمادی شهریاری.
و گستاخ وار از پیش دامگاه کودکان پرید. (سندبادنامه).
رجوع به گستاخ واری شود
لغت نامه دهخدا

گستاخ واری

گستاخ واری
همچون گستاخان عمل کردن: مکن با من چنین گستاخ واری که تو با خشم من طاقت نداری. (ویس ورامین)
فرهنگ لغت هوشیار

بستاخ وار

بستاخ وار
گستاخ وار. گستاخانه. دلیرانه. جسورانه: اگر تکلیف از میان برخیزد بستاخ وار یکدیگر را بتوانند دید. (کیمیای سعادت). و رجوع به گستاخ وار شود
لغت نامه دهخدا

گستاخ واری

گستاخ واری
عمل گستاخ وار:
مکن با من چنین گستاخ واری
که تو با خشم من طاقت نداری.
(ویس و رامین).
رجوع به گستاخ وارشود
لغت نامه دهخدا

گستاخ کار

گستاخ کار
آنکه کارها را بدون پروا انجام دهد. آنکه بی باکانه به کارها دست زند. رجوع به گستاخ کاری شود
لغت نامه دهخدا

گستاخ کاری

گستاخ کاری
از روی بی باکی و بی پروایی کاری را انجام دادن، برای مِثال غرور جوانی چو از سر نشست / ز گستاخ کاری فروشوی دست (نظامی5 - ۷۵۶)
گستاخ کاری
فرهنگ فارسی عمید