معنی کوه کاف - فرهنگ فارسی عمید
معنی کوه کاف
کوه کاف
کوه کافنده، شکافندۀ کوه، برای مثال برآن گونه زد نعرۀ کوه کاف / که سیمرغ بگریخت در کوه قاف (اسدی - ۳۹۱)
تصویر کوه کاف
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با کوه کاف
کوه کاف
کوه کاف
شکافنده کوه: بدان گونه زد نعره کوه کاف که سیمرغ لرزید در کوه قاف. (اسدی)
فرهنگ لغت هوشیار
کوه کاف
کوه کاف
کوه کافنده، شکافندۀ کوه، (فرهنگ فارسی معین) : بدان گونه زد نعره ای کوه کاف که سیمرغ لرزید در کوه قاف، اسدی (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
کوه کان
کوه کان
یعنی کوهکن و کان به معنی کنده نیز آمده و به فتح کاف مرادف کن، لیکن از ضرورت شعر است، (آنندراج)، کوهکن، کهکان، (فرهنگ فارسی معین) : ز آرزوی کف راد تو ز کان گهر گهر برآمد بی کوه کان و بی میتین، فرخی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
کره کاب
کره کاب
دهی است از دهستان قیلاب اندیمشک. کوهستانی و گرمسیر است و 500 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
کوه باش
کوه باش
که جای در کوه دارد، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : قوعله، عقاب کوه باش، (منتهی الارب، یادداشت ایضاً)
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.